علل و نتایج خشونت علیه زنان در کردستان

دسامبر 1, 2008

 کاوه قاسمی کرمانشاهی

kaveh.kermanshahi@gmail.com

بیست و پنجم نوامبر، روز جهانی محو خشونت علیه زنان بود، روز قتل خواهران میرابل به دست دیکتاتور دومینیکنی. سال‌هاست که زنان و مردان بسیاری در این روز، علیه خشونت گرد‌هم می‌آیند و خواستار محو هرگونه خشونت علیه زنان می‌شوند.

در ایران اما، علاوه بر تبعيضاتی که به واسطه‌ی قوانين بر زنان روا می‌گردد، متأسفانه برخی از سنت‌ها و عرف‌های ‌غلط جامعه‌ در برخورد با زنان، شرايط دشوارتر و مشکلات بيش‌تری را برای آنان به وجود آورده است.

زنان کُرد در این میان شرایط بدتری دارند، آمار بالای خودسوزی و قتل‌های ناموسی از این خشونت بالا حکایت دارند.

در همین زمینه با پروين ذبيحی، فعال حقوق زنان گفت و گو کرده‌ام.

parvin-zabihi

لطفاً در آغاز از خود بگوئيد، اين‌که از چه زمانی و چگونه به حوزه مسایل مربوط به زنان وارد شديد و تا کنون چه فعاليت‌هايی در اين زمينه‌ داشته‌ايد؟

دانش‌آموخته‌ی مقطع فوق دیپلم رشته‌ی علوم انسانی هستم و در حال حاضر بیش‌تر وقتم را علاوه بر خانه‌داری به امورات اجتماعی می‌پردازم.فعال حقوق زنان و کودکان هستم، عضو هیأت مدیره انجمن زنان آذرمهر و عضو کانون کودکان و همچنين اتحادیه کارگران بی‌کار و اخراجی و در انجمن ادبی مریوان نیز فعالیت دارم.

من نیز هم‌چون تمام آن کسانی که از مسایل و مشکلات مربوط به زنان و کودکان و تبعیضات طبقاتی و جنسيتی علیه آنان رنج می‌برند بر حسب وظیفه هر آنچه در توان دارم از انجام تحقيق و پژوهش و نوشتن مقاله و تهيه گزارش تا ساختن فيلم در رابطه با خودسوزی زنان و همچنين برگزاری کارگاه‌ها و مراسم‌های مختلف در رابطه با زنان و کودکان و نيز حضور در تجمعاتی مثل ۲۲ خرداد در تهران و زنان آویر در سنندج و… به کار می‌برم تا در ساختن دنیایی به دور از تضاد و فاصله طبقاتی و هر نوع آپارتاید و دنیایی که زنان و کودکان، این قربانیان اصلی خشونت حرمت و کرامت انسانی‌شان را بیابند، سهمی کوچک و ناچیز داشته باشم.

به عنوان يک زن کُرد فعال در حوزه اجتماعی و فرهنگی و آشنا به وضعيت منطقه‌ی کردستان بهتر می‌دانيد که علاوه بر تبعيضاتی که به واسطه‌ی قوانين حاکم بر زنان کُرد چون ساير هم‌جنسان‌شان در ايران روا می‌گردد، متأسفانه برخی از سنت‌ها و عرف‌های ‌غلط جامعه‌ی کردستان در برخورد با زنان، شرايط دشوارتر و مشکلات بيش‌تری را برای آنان به وجود آورده که شايد شمار افزون خودسوزی زنان در روستاها و حتی ‌شهرهای مناطق کردنشين واکنشی تلخ نسبت به اين وضعيت باشد. می‌خواستم با توجه به بررسی‌هايی که شما در اين زمينه انجام داده‌ايد، نظرتان را در اين باره جويا شوم.

بله، همان‌طور که اشاره کرديد، مدت‌ها راجع‌‌ به خودسوزی زنان در مناطق کردنشين تحقيق و بررسی کرده‌ام. از شهرهای مريوان و سقز گرفته تا استان‌های ايلام و کرمانشاه و حتی چند تن از دوستان و آشنایان خود من نیز از جمله‌ی قربانیان اين فاجعه‌اند.اکثر آنانی که اقدام به خودسوزی می‌کنند زنانی هستند که از سوی پدر، برادر، همسر و يا ديگر اعضای خانواده تحت فشار، اذيت و آزار روحی و جسمی قرار می‌گيرند و از آن‌جا که نه خانواده و نه قانون را پشتيبان خود در رهايی از اين وضعيت فلاکت‌بار می‌بينند با به آتش کشيدن خويش به حيات‌ همراه با درد و رنج‌شان پايان می‌دهند.

همان‌گونه که آمارها نشان می‌دهد شمار قابل توجه‌ای از خودکشی‌ها در منطقه‌‌ی ما مربوط به زنان، آن هم به شکل فجيع خودسوزی است.شايد خودسوزی زنی از اهالی روستای «بيه‌ره‌شان» که همسر و فرزندانش در شهر زندگی می‌کردند و او را در کمال بی‌رحمی برای نگهداری از چند رأس حيوان در بدترين شرايط مالی در روستا نگه داشته بودند و يا خودکشی آن دختر ۱۲ ساله که در نتيجه‌‌ی آزارهای نامادری و پدرش با ريختن نفت بر جسم نحيفش خود را به آتش کشيد، نمونه‌هايی عينی و دردآور از اين نوع شيوه اعتراض زنان به بی‌حقوقی و خشونت عليه خود در خانواده و جامعه باشد.

پس بايد علت اصلی خودسوزی زنان را خشونت عريانی دانست که از سوی خانواده و يا به اشکال مختلف در جامعه بر آنان تحميل می‌شود. حال ريشه‌ی اين نوع خشونت‌ها را در کجا بايد جست‌وجو کرد؟

بعضی افراد در نگاهی ‌سطحی ‌به پديده خشونت عليه زنان از سوی مردان در خانواده علت آن را فقر، اعتياد و يا رفتارهای آنی و زودگذر مردان در نتيجه‌ی مثلاً مستی عنوان می‌کنند.

اما من پديده شوم خشونت را فرايند مناسبات ظالمانه‌ی اقتصادی، اجتماعی و تفکرات مردسالارانه می‌دانم. این‌که مردان از سر ناچاری و به خاطر فقر، اعتياد و ناتوانی در رویارویی با سیستمی که این مناسبات نابرابر را تولید می‌کند به جان زن و بچه‌های‌شان می‌افتند و در برابر معضل در چارچوب خانه و پشت درهای بسته با لت و پار کردن آنان واکنش نشان می‌دهند آیا ناشی از همان قانون حیوانی جنگل نیست که ضعیف به دست قوی‌ نابود می‌شود؟

مرد اگر بی‌کار می‌شود چرا با عامل بی‌کاری نمی‌ستیزد؟ اگر معتاد است چرا خود را درمان نمی‌کند؟ و يا اگر مست است چرا مثلاً با عابران درگير نمی‌شود؟ روشن است که مردان نيز خود به شکلی در جامعه‌ی ما مورد ظلم و ستم واقع می‌شوند.بی‌کاری و فقر و‌… همه از مشکلاتی ا‌ست که بيش‌تر گريبان‌گير مردان است. اما در اين‌جا عرف، قانون و رسم و رسوم به کمک‌شان می‌آيد تا ناتوانی خود را در رویارویی با مشکلات اقتصادی و معضلات پیچیده اجتماعی و حقارت ناشی از آن با اعمال خشونت علیه زنان و کودکان که در تملک کامل‌شان هستند و آنان را ضعیف‌تر از خود می‌دانند توجیه کنند و بپوشانند.

خود زنان چه نقشی در توليد و توجيه خشونت عليه خود و همجنسان‌شان دارند؟ آيا اصرار بر پاسداری از ارزش‌ها و سنت‌های جامعه‌‌ی مردسالار و انتقال آن به نسل‌های آينده و يا قرار گرفتن‌شان در مقابل يکديگر در به وجود آوردن اين وضعيت مؤثر نيست؟

چرا دقیقاً در جوامع مبتنی بر تقسیم‌بندی طبقاتی و جنسیتی که به زنان ظلم و اجحاف می‌شود، خود آنان سهم عمده‌ایی در بازتولید و باروری آن‌چه بر آنان می‌رود دارند و خود حاملان ارزش‌ها و تعاریف مردسالارانه و در حکم وسیله‌ایی برای انتقال این ارزش‌ها هستند.از همان بچگی به دختران‌مان می‌آموزیم که ناقص و نیمه‌ی مرد هستند و باید مطیع و در خدمت آنان باشند. به دست پسران‌مان تفنگ می‌دهیم و در مقابل دختران‌مان را با عروسک سرگرم می‌کنيم.در مرحله بالاتر، سیستم آموزشی ما و سیستم حاکم بر جامعه است که از طریق نهادها و سازمان‌ها و به وجود آوردن یک نظام اخلاقی ظالمانه تبعیض و ناعدالتی بین زن و مرد را تبليغ و توجیه می‌کند.

همچنین ایجاد تفرقه بین زنان تا نتوانند به آگاهی و توانمندی برسند. نقش‌هایی که به ما می‌دهند طوری پایه‌ریزی شده که خودمان علیه خودمان اقدام کنیم و استفاده آن را مردان ببرند.رابطه‌ی عروس و مادرشوهر، زنان هوو و حتی رقابت بین فعالین مدنی آن هم به شکل ناسالم، کارمندان و کارگران و شکل ناخوشایندتر آن یعنی تبدیل شدن زنان در برخی کشورها به مانکن‌های تبلیغاتی برهنه و نیمه برهنه برای فروش هر چه بیش‌تر کمپانی‌های مد و لوازم آرایش و پر کردن جیب آنان و جلب نگاه حریص مردانه.این روند تا آن‌جا پیش می‌رود که سالانه هزاران زن مانند بردگان چون متاعی گران‌بها و تجارتی پرسودتر از مواد مخدر توسط باندهای فساد و فحشا در سراسر جهان خرید و فروش می‌شوند تا در خدمت تمایلات جنسی مردان قرار بگیرند.متأسفانه زنان، این‌ها را نادیده گرفته و لبه تیز حمله را متوجه همجنسان خویش می‌دانند نه مناسبات ظالمانه‌ایی که این روابط را بازتولید می‌کنند.

در بسياری از موارد ديده می‌شود زنانی که مورد خشونت واقع می‌‌شوند از افشا و بازگو کردن آن خودداری می‌کنند. حال اين پنهان‌کاری می‌تواند در نتيجه‌ی تهديد عامل خشونت و ترس از او باشد و يا به تعبير برخی از آنان جهت حفظ آبرو. به نظر شما دليل اين امر چيست؟

همان‌طور که گفتم از بدو تولد به زن آموزش داده می‌شود که مرد جنس برتر است و بايد از جنس برتر اطاعت کرد. مثلاً در همين منطقه‌ی «هورامان» که به همراه نگين شيخ‌الاسلامی از طرف انجمن زنان آذرمهر کردستان تحقيقاتی را در مورد وضعيت زنان آن‌جا انجام داده‌ايم مشاهد کرديم به مرد و اطاعت از او حالت تقدس داده‌اند و به زنان از کودکی می‌آموزند حتی زمانی هم که مورد فحاشی يا کتک‌کاری مرد قرار می‌گيرند بايد به او احترام بگذارند.

هر چند اين جايگاه والا و مقدسی که مردان برای خود قائلند تا حدودی از ميزان خشونت‌ورزی آنان کاسته اما خوب در همان نزديکی در روستای «کوماسی»، زنان بسيار مورد اذيت و آزار مردان خانواده قرار می‌گيرند و به شدت از اعضای مرد خانواده‌شان حساب می‌برند و از آنان در هراسند.از پدر، برادر و همسر گرفته تا پدرشوهر و برادرشوهر و عمو و دايی و حتی پسران آن‌ها. البته زمانی که به شهرها می‌رسيم این ترس و هراس به نسبت کمتر است و زنان تحصیل‌کرده به مدد اتکای مالی‌شان از مزایای بیش‌تری برخوردارند و تا حدی هم نسبت به وضعيت موجود اعتراض می‌کنند.اما این اعتراض آن‌قدر عمیق و ریشه‌ایی نیست که حاضر بشنود مقداری از آرامش خود بگذرند و به جنبش رهایی زنان بپیوندند.

اما علت عدم ‌افشای خشونت اعمال شده بر زنان در خانه و عدم پيگيری و شکايت عليه عامل خشونت علاوه بر آن‌چه شما اشاره کرديد تا حد زيادی بر می‌گردد به احساس شرمی که زن به واسطه‌ی تحقير شدن توسط مرد می‌کند و يا ترس از قضاوت نادرست ديگران که مبادا فکر کنند حتماً او خطايی کرده که چنين مجازات شده است.در حالی که در واقع کسی که مرتکب خشونت می‌‌شود بايد شرمنده باشد نه شخص خشونت ديده و اين‌که ما بخواهيم برای جلوگيری از قضاوت غلط ديگران و يا به خيال خود برای حفظ زندگی و خراب نکردن آينده فرزندان‌مان در برابر هر آنچه بر سرمان می‌آيد سکوت کنيم درست نيست و نتيجه‌ی مورد نظر از آن حاصل نمی‌شود.

اشاره کرديد به سفر پژوهشی‌تان به منطقه‌ی هورامان کردستان، ممکن است بيش‌تر راجع‌ به اهداف اين سفر و نتايج آن برای‌مان توضيح دهيد؟

بله، کار بسیار جالبی از طرف انجمن آذرمهر بود. می‌خواستیم موقعیت زنان را از تمام زوایا در بعضی از روستاهای مریوان بسنجیم و از آن بخش از منطقه‌ی هورامان که در شهرستان مريوان واقع شده (بخش ديگر هورامان در استان کرمانشاه و کردستان عراق قرار دارد) شروع کرديم.سوالات ما از زنان درباره نحوه زندگی روزمره‌شان بود که از بدو تولد و در خانه پدری شروع می‌شد و تا آشنایی با همسر و زندگی مشترکشان ادامه داشت.همچنین موقعیت اقتصادی، اجتماعی آنان در خانه و بیرون از خانه و نقش آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها و خصوصی‌ترین ارتباطات آن‌ها با همسران‌شان و حقی که در این مورد دارند.

ضمن تحقیق به مسأله‌ی ختنه دختران در سطح وسیعی در این منطقه با تمام عوارض مخرب جسمی و جنسی و روانی‌اش برخوردیم.وقتی از آنان می‌پرسیدیم چرا این بلا را سر دخترانتان می‌آوريد؟ اول توجیهات دینی می‌آوردند، اما وقتی فتوای کسی از مراجع را نقل می‌کرديم یا می‌گفتیم چرا در مناطقی که شیعه‌نشین هستند این مسأله وجود ندارد و حتی از تاریخ قبل از اسلام این قضیه مثال می‌آورديم، تازه می‌گفتند ختنه خوب است و مانع انحراف دخترانمان می‌شود.دیگر در مقابل پسران تحريک نمی‌شوند و ناموس خودشان را حفظ می‌کنند. ما در اين زمينه با خیلی‌ها مصاحبه تصویری داشتیم و قصد داريم در آينده به صورت مکتوب هم نتيجه‌ی اين تحقيقات را به چاپ برسانيم.

طرحی را هم در اين رابطه به استانداری ارائه داده‌ايم که اگر پذيرفته شود، می‌توانيم آموزش همگانی و بهداشت را از روستاها آغاز کنيم.

باز گرديم به بحث اصلی‌مان در رابطه با نتايج خشونت عليه زنان، به خودسوزی که يکی از نتايج اعمال خشونت بر زنان است اشاره کرديم. در اين‌جا از شما می‌خواهيم به پديده زن‌کشی يا همان قتل‌های ناموسی به عنوان يکی ديگر از مصاديق بارز خشونت عليه زنان بپردازيد؟

علت اصلی زن‌کشی نوع نگاه مرد است به زن که نگاهی‌ است جنسيتی که او را در مقام يک موجود فاقد تفکر و شعور و بدون قدرت که حتی توان دفاع از خود را نيز ندارد و وجودش متعلق به مرد و حياتش وابسته به اوست قرار می‌دهد.در اين نوع نگاه، زن ناموس مرد تعريف می‌شود و شرف و حيثيت مرد نيز به ناموسش بستگی دارد و وی برای حفظ و تحکيم اين مالکيت خويش از هيچ کاری دريغ نمی‌ورزد.

حتی اگر لازم دانست و صلاح ديد (به صرف شک و توهم و بدگمانی نسبت به زن) می‌تواند ناموس خود را به قتل برساند و آن‌چه وی را در گرفتن اين تصميم کمک می‌کند و به او اجازه چنين کاری را می‌‌دهد گذشته از ناآگاهی و تعصب، از يک‌سو همين احساس مالکيت او نسبت به زن و از سوی ديگر به پشتوانه‌ی قوانينی ا‌ست که از قتل‌های ‌ناموسی حمايت می‌کنند و عمل وی را در به قتل رساندن يک انسان به بهانه‌های واهی توجيه می‌‌نمايند.

به عنوان آخرين پرسش، آيا می‌توانيد با توجه به حضور و فعاليتتان در کردستان و شهر مريوان به مواردی مستند و عينی از اين‌گونه قتل‌ها اشاره کنيد؟

باور کنيد زمانی که روی پديده خشونت عليه زنان کار می‌کنم، وقتی به زن‌کشی می‌رسم آن‌قدر قضیه فاجعه‌بار است که مدتی تصمیم می‌گیرم دیگر در این زمینه کار نکنم و گاه نیز تا مدتی افسرده‌ام.

شايد اشاره به چند مورد عينی از اين‌گونه قتل‌ها نشان‌گر عمق فاجعه باشد. خانواده دختری به نام سميرا وی را که مقداری هم اختلال حواس داشت به خاطر اين‌که می‌گفتند چند ساعتی را همراه شيخ روستای‌شان بوده کشتند.بعد همان قاتلان دختر، شيخ را لباس زنانه پوشاندند و در روستا سوار بر خر چرخاندند ـ می‌بينيد کرامت زن را نزد اينان که حتی مجازات مردان خطاکار را در تحقير آنان به هيبت زنانه می‌بينند ـ و بعد از آن هم شيخ را رها کردند و ديگر هيچ.

زنی حامله به خاطر اعتراض به روابط جنسی شوهرش با زن‌برادرش توسط وی قطعه قطعه می‌شود. مردی ديگر همسرش را به همين شکل تنها به دليل سوءظن به ارتباط وی با مردی غريبه می‌کشد و با اسيد جسد تکه پاره‌اش را می‌سوزاند.

فرشته نجاتی، دختر ۱۸ ساله‌ای که توسط پدرش سر بريده شد و فريده حکيمی که در مقابل دادگستری سنندج به دست برادرش به قتل رسيد.

همه و همه به اضافه صدها مورد ديگر که شايد حتی‌ خبرش هم به جايی درز نکند، نمونه‌هايی هستند از پديده زن‌کشی به بهانه‌ی پاراستن (نگهداری کردن) ناموس که به قول «شیرزاد حسن» در پایین‌تنه‌ی زنی خلاصه می‌شود.اين قتل‌ها در همه جا و از جمله مريوان که در عريان‌ترين شکل خود يعنی خشونت خانگی تبلور می‌يابد، ريشه در فرهنگ مردسالاری ملهم از روابط قومی و قبيله‌ای دارد که خشونت را در جامعه نهادينه و برای مردم توجيه می‌کند.

متأسفانه قانون نيز در برخی موارد به کمک اين بربريت و عقب‌ماندگی می‌آيد و به آن مشروعيت می‌بخشد و يا بی‌تفاوت از کنار آن عبور می‌کند.مثلاً پدر «چيمن» از مريوان به سليمانيه در کردستان عراق می‌رود و دخترش را که به آن‌جا فرار کرده می‌کشد و جسدش را هم ‌همان‌جا دفن می‌کند و سرخوش از انجام وظيفه‌ی مردانگی خود به ايران باز می‌گردد بدون اين‌که ترسی از پيگيری‌های‌ قانونی و مجازات داشته باشد.

اين در حالی بود که ما در مريوان درباره اين جنايت مقاله نوشتيم و مصاحبه کرديم و آن را در رسانه‌ها و سايت‌ها منعکس ساختيم اما

 

منبع : http://www.zamaaneh.com/jiar/2008/11/post_47.html

ملیوینێک ئیمزا بو گورانکاری له یاسا ره‌گه‌زخوازه جیاوازیخه‌ری نێوان ژن‌و پیاو

نوامبر 10, 2008

» گورين ئه‌را يه‌كسانی ـ وه‌ر گێرو نوسه‌ر: سوره‌يا فه‌لاح ـ 20 آبان 1387soraya-fallah-christmas

 

کومه‌لێ له چالاکانی مافی ژنان ده‌ست پێشخه‌ریان كردووه بۆ که‌مپه‌ینێکی گه‌وره که داوای ته‌واو کردن و كوتاهی هێنان به یاسای جیاوازی خه‌ره‌کانی دژبه ژن له ده‌ستوری ئێراندا ده‌کات.

که‌مپه‌ینی ملیوینی ئیمزا بۆ گورانکاری له یاسای جیاوازی خه‌ره‌کان به مه‌به‌ستی کو کردنه‌ده‌ی ملیوینێ ئیمزا که داوای گورانکاری له یاسا جیاوازیه خه‌ره‌کانی دژ به ژنان، به پاش تی‌کوشان له خوپیشان دا نیکی هیمن هه‌ر به‌و مه‌به‌سته‌ش له 22 جوزه‌ردانی سالی 2006 له فه‌له‌که‌ی حه‌وتی تیری شاری تاران پێک هات.

ئاماده کردنی چالاکیه‌کان و یارمه‌تی دان به‌م که‌مپه‌نیه له ژوئێنی 2006 دا ده‌ستی پی کرد و به ره‌سمیش له 27 ئاگوست له سمینارێکدا به نێوی «کاریگه‌ری یاسا له ژیانی ژناندا» شتی نوێی پێشان دا.

کوکردنه‌وه‌ی ملیوینێ ئیمزا له پالپشتی کردن له گورانکاری له یاسا دا ته‌نیا دانی له هه‌ندێک له ئامانجه‌کانی ئه‌م که‌مپه‌ینه‌یه. ئه‌م که‌مپه‌ینه هه‌ر وه‌ها ئامانجی به ده‌ست هینانی ئه‌م مافانه‌ی


1ـ به‌رز کردنه‌وه‌ی هاوکاری و هه‌ره‌وه‌زی له گورانگاری کومه‌لایه‌تی: ئه‌م که‌مپه‌ینه ده‌یه‌وێت وه‌کو شێوازیک له هاوکاری بۆ راپه‌رین، به‌ینی هه‌مو جور له چالاکانی کومه‌لایه‌تی له دروست کردن و پشتگیری له گورانکاری کومه‌لایه‌تی خزمه‌ت بکات.

 

ناسینی پیویسته کانی ژنان و مافی به‌رایه‌تی و پیشه‌کی :

ئه‌م که‌مپه‌ینه هاو به‌شیه ئامانجی هه‌یه که به پیوه‌ند یه‌کان گه‌شه بدات. پیوه‌ندی راسته و خوی به‌ینی چالاکان و به‌رگریکاره‌کانی مافی یه‌کسانی له گه‌ل گرو‌په‌کانی تر له ژنان و هاوولایه‌تیه‌کان به چالاکانی ئه‌م که‌مپه‌ینه ده‌رفه‌تی ده‌دا بۆ ناسنیی كێشه‌‌و نیگه‌رانیه‌کانی هه‌مو روژه‌ی ژنان به تایبه‌ت کێشه و پێویسته کانیان (داخوازیه کانیان). له لایه‌نیکی ترو ئه‌م پیوندیه راسته‌و خویه وشیاری له نیوان گشتی خه‌لک سه‌باره‌ت به نایه‌کسانیی که له نێو یاسا کاندا ئه‌ژی زیاد ده‌کات.

 

درێژه دان به ده‌نگی ژن:

رێکخراوانی ئه‌م که‌مپه‌ینه هیوادان که بتوانن له ئێران ئه‌م که‌مپه‌ینه له گه‌ل ئه‌و گروپانه‌ی وا پێویسته‌کانیان نه بیسراوه په‌یوندی بگرن. که مپینه‌که پشت به ناسینی پێویستی ژنان به ده ست خویان ده‌به‌ستێ. ئه‌م پشت به‌ستنه به ئامانجی دریژه دان به ده‌نگی ژنان که پێویستیه‌کانیان له ئاستی سیاسه‌تی نیشتمان دا دیاری و ناونیشان نه‌کراوه.

 

زێده کردنی زانیاری، به‌رز کردنه‌وه‌ی چالاکی دموکراتی :

ئه‌م که‌مپه‌ینه زیده کردن و باشتر کردنی زانیاریه کان له ناو دیالوگ‌و هه‌روه‌ها هاوکاری کردن به شێوه‌ییکی دموکراتی به ئه‌رکی خوی ده‌زانێت. ئه‌م که‌مپه‌ینه به بروای پته‌وو که بیروکه‌ییک که کرداری حه‌قیقتی بو گورانکاری راسته قینه هه‌یه ته‌نیا کاتێ به ده‌ست دێت که کومه‌لگا بیبا ته به‌ره‌و ئه‌و بیرو بروائه شی ئاوێنه‌ی مه‌به‌ست و ویستی کومه‌لگا به گشتی بێت.

گورانکاری له پایه و پله‌ی ژن له کومه‌لگا دا پێوستی به‌بنا خه‌ی ئه‌و بیرو بروایه که کێشه‌و مه‌سه‌له‌ی یاسایی و شه‌رعی که ژنێک له گه‌لیا رو به رووه مه‌سه‌له‌ییگی که‌سیی به ته‌نیا بو ئه‌و ژنه نیه به‌لکو تارده‌ییک نیشان ده‌ری پروبلێم و کیشه‌یکه که ژنان له ئاستکی به‌رین و زوردا له گه‌لیا روبه‌رون .

به‌واتاییه‌كی دیکه ئه‌م که‌مپه‌ینه بریاری وایه که بو چاککاری بنه‌ره‌تی و خولقاندنی گورانکاری له سه‌ر چاوه‌ی کومه‌لگای مه‌ده‌نی دست پیش خات و به دوای به هێز کردنی خه‌لک (چالاکی گه‌ل) و توانا کردنی ژنان بێت.

 

دابینی گونجا بۆ ئامانجه‌کان‌مان :

ده‌ست پێشخه‌رانی ئه‌م که‌مپه‌ینه ده‌زانن که گورانکاری کومه‌لایه‌تی و له‌ نیو بردنی نابه‌رابه‌ری به ئاسانی به ده‌ست نایێت. ئێمه به به‌کاری سه‌خسته که ئه‌توانین‌ هاوکاری پێویست بۆ خولقاندنی گورانکاری پێکبێنین. بی‌گومان ئه‌م هاوکاری و پێکه‌وه بوونه بۆ پالپێوه‌دان بۆ گه‌یشتن به ئامانجی که‌مپه‌ینه‌که له داهاتووی ولاتدا رولێکی پۆزێتیڤ و روونی ئه‌بێت.

ئازموونی بزوتنه‌وه‌ی دموکراتیکی ژنان له ده‌ورو شوینی جیهاندا به تایبه‌ت له ناوچه که‌دا نیشانی داوه که به‌لێن بۆ هاوکاری و چالاکی کومه‌لایه‌تی بو گه‌یشتن به ئامانجه‌کان رگه‌زی سه‌رکه‌وتنه له لابردنی جیاوازی به‌ینی ژن و پیاو. خه‌بات بو یاسای یه‌کسانی له ئێران له راستیدا زنجیریه‌ییکی گورانکاری (پروسه‌ییکی) دژوار و درێژه. رێبازی راسته قینه بۆ گه‌یشتن (دستکه‌وتنی) یه‌کسانی به‌سه‌ر بناغه‌ی ده‌سه‌لا‌تی existing ده‌ژیاو و دیالوگی یه‌ک که‌سی به‌ینی ژن و پیاو له هه‌لوێستی ده‌سه‌لاتدا دانا مه‌زرێت.

راستر (تاراده‌یی) به ده‌ست هێنانی ئامانجه‌کانی ئه‌م که‌مپه‌ینه به سه‌ر استراتیژییک که داوای به‌رز کردنه‌وه‌ی ئاگاداری به‌ینی دانه دانه‌ی ژنان و هاوولایه‌تیه‌کان سه‌باره‌ت به که‌سیه‌تی (ناسنامه) و پله و پایه ژنان له کومه‌لگادا به گه‌وره‌یی داده مه‌زرێت.

 

ده سه لاتی ژماره :

سه‌رکه‌وتنی راپه‌رینی ئه‌م که‌مپه‌ینه به یه‌ک جاری پێشان ئه‌دات که ئه‌م داخوازیانه بو گورانکاری یاساکان ته‌نیا بو 4 ـ 5 هه‌زار ژن و پیاو که له‌م تی‌کوشانه له رابردودا پشتگیریان کردوه نیه به‌لکو ویست‌و داخوازی له راستیدا سه‌ر که‌وتنی ئامرازه‌کانی ئه‌م که‌مپه‌ینه پێشان ده‌دات که پشتگیری بۆ گورانکاری ئیشیکی دریژ خایه نه‌و زۆربه‌ی ئه‌م و ژن و پیاوانه‌ی که ئازاریان له ناهاوسه نگی یاسای ئێران دتیوه.

که‌مپه‌ینه‌که زۆر هه‌ول ئه‌دات که پێشان بدات ژنان ره‌وشتی جوراوجور بۆ هه‌لبرینی ده‌نگیان و پێشان دان به‌ر ههلستی خویان به‌رانبه‌ر به یاسا و قانون ده‌که‌ن. وکو نویسنی کتیب، وتار، به‌رهه‌م و فیلم و شیوه‌ییکی هونه‌ری ئیشی کومه‌لایه‌تی کردن. ژنان به سه‌رچاوه و ئمکاناتی که‌م و دیاری کراو له رێگه‌ییکی کرنگ‌تر و موشکل‌تره وه ده‌نگی خویان هه‌له ده‌برن وه‌کو رویشتن بو مه‌حکه‌مه، راکردن له ماله‌وه یاوه کوئیشیکی تێکه ده‌رو ناحه‌ز وه‌ک خوکوشتن و زه‌خه‌ت‌و توندی به‌رانبه‌ر به جه‌سته‌ی خویان، سوتاندنی خویان.

به بلاو کردنه‌وه‌و پێشان دانی تێکوشانی به‌ربلاوی ژنان و نارازی بوون له وزعی ژن ئه‌م که‌مپه‌ینه ئامانجی به‌ر چاو خستنی گشتی ئه‌و ئستراتژیانه وا ژنان بۆ به‌ره‌نگاری یاسا ره‌گه‌ز خوازه جیاواز خه‌ره‌کان‌و ناهاو سه‌نگی ئه وا نه‌یه.

 

هیزی رێزمان‌و کوکردنه‌وه:

یه‌کیکی تر له ئامانج و ئامێزه سه‌رکه‌وتوه‌کانی ئه‌م که‌مپه‌ینه ئه‌وه‌یه که راپه‌رین‌و ئیشیکی کوکراوه یه‌و ئه‌م حه‌قیقه‌ته پێشان ئه‌دات که پێویسته گورانکاری له یاسا ته‌نیا ده‌نگی به‌شێکی تایبه‌ت له ژنان نیه. له‌م تێکوشانه بی ده‌نگه ده‌نگی ژنان داوای گورانکاری ئه‌کات. گه‌لێک له وانه‌ی وا ۆ له ناو بردنی چالاکی ژنان رخنه ئه‌گرن ده‌لێن ئه‌م که‌مپه‌ینه بۆ ژنانی بی‌ئیش که ئاسوده ئه‌ژین، ئه‌وانه‌ی وا ژیانێکی جیاواز له گه‌لی نه‌دار و زه‌حمه‌تکێشان هه‌یه، به‌لام راست نیه. چونکا به راستی یاسا بو ژیانی گشتی خه‌لک نوسراوه‌و ئه‌م قانونه ناهاوسه نگانه‌ش بۆ ژنی خوینده‌وارو نه‌خوینده‌وار، ژنی سه‌روی شار و خواره‌وه‌ی شار، سه‌لت‌و عائله‌دار، شاری‌و گوندیه.

 

کاتی گه‌شتن به‌ده‌ر ئه‌نجامه‌کانی ئه‌م که‌مپه‌ینه:

کاتی داندراو بۆ ئه‌م که‌مپه‌ینه درێژه .یانی تا کو کردنه‌وه‌ی ملیوینی ئیمزا درێ‌ژه‌ی هه‌یه. له‌وانه‌یه به سال و ده سال به‌رده‌وام بێت. فازی ئه‌وه‌لی ئه‌م که‌مپه‌ینه کوکردنه‌وه ی ئیمزایه له پاشدا به ره وتێکی تر ئه‌گات.

 

9ـ ویست‌و داخوازی ئه‌م ‌که‌مپه‌ینه له شه‌ر له گه‌ل ئائینی ئیسلا مدانیه :

داواکاری بۆ تورانکاری له یاسا جیا وازی خه‌ره‌کان به‌رانبه‌ر به ئیسلام نیه به‌ره ورای قه‌ولی نیوه نه‌ته‌وه‌یی ئێراندایه، ئێران یه‌کێک له‌و ولاته‌تانه‌یه که کونوا نسیونی حقوقی مه‌ده‌نی و سیاسی رێکخراوه‌ی نه‌ته‌وه‌یه‌ک گرتوه‌کانی ئیمزا کردوه و له ده‌ر ئه‌نجامدا ئه‌شی هه‌مو شکل‌و فورمێک له ناهاوسه نگی لا بدات. هه‌روه‌ها ئه‌م داخوازیانه به‌رانبه‌ر به ئیسلام نه‌ویستاوه چونکه یاساکان به‌شێک ل بینای ئیسلام نیه. گورانکاری له یاساکاندا که له‌م که‌مپه‌ینه‌دا باس کراوه ئاماژه‌ی ناکوکی و مشت و مری نیوفه‌قی و مه‌لا و زاناکانی ئائینی بووه .زور له سه‌رو‌کانی ئائینی وه‌کو ئایه‌ت الله سانعی یا ئایه‌ت الله بجنوردی و به‌شیکی زوری تریان داخوازی گورانکاری له یاسا ناها و سه‌نگه‌کان که به‌رانبه‌ر و دژ به ژنه، ده‌که‌ن و گورانکاری له وانه‌دا دژ به ئیسلام دانانن. به هه‌ر حال ئه‌م که‌مپه‌ینه به ده‌سه‌لات داره‌کان و خه‌لکیش پێشان ئه‌دات که به‌شێکی زۆر له خه‌لکی ئێران داوای ئه‌م گورانکاریه ئه‌که‌ن.

 

راپه‌رینی که‌مپه‌ین

چوونیه‌تی به‌ریوه بردنی ئه‌م بزوتنه‌وه ورا په‌رینه زیاتر پشتی به‌ستوه به‌ ره‌وشتی رو به رو فێر کردن په‌یوه‌ندی بو گه‌یشتن به ئامانج که به‌م استراتیژیانه جێ به جێ ده‌بیت:

کو کردنه‌وه‌ی ئیمزا به ره‌وشتی ده‌رگا به ده‌رگا و گفتوگو له گه‌ل ژنان به تاک و ته نیا.

کو کردنه‌وه‌ی ئیمزا له هه‌ر جیگه‌ییک که ژنان کو ده‌بنه‌وه و باس و گفتوگو له‌و باره‌وه. جیگه‌ی کوبونه‌ده‌ی خه‌لک وه‌کو پارک، زانکو، کارگای ئیش، کلینیک و کوبه‌نه‌وه‌ی ئائینی، جێگه‌ی مه‌شق و وه‌رزش، پاس و متروو.

کوکردنه‌وه‌ی ئیمزا له رێگه‌ی دامه‌زراندنی سمینار و کونفرانس و کوبونه‌وه ناسینی ئه‌و که‌سانه‌ی وا له که‌مپه ین پشتگیری ئه‌که‌ن .

کوکردنه‌وه‌ی ئیمزا له رێگه‌ی ئینترنت. ئینترنت به‌کار ده‌هێندرێت بۆ زانیاری سه‌باره‌ت به‌م که‌مپه‌ینه و هه‌روه‌ها شتی نوسراو بۆ فێربوونی قانونی، ئه‌و که‌سانه‌ی وا پێیان خوشه که‌مپه‌ینه‌که ساپورت که‌ن ده‌‌توانن پتیشنه  (Petition) که ئیمزا که‌ن فیر کردنی ئه‌و که‌سانه‌ی وا به خوهیشتی خویان (volunteer) یارمه‌تی ئه‌ده‌ن پێویسته :

بۆ سه‌رکه‌وتن‌و به‌رێوه بردنی ئه‌م که‌مپه‌ینه گه‌لێکی زۆر له فیداکاران و له خوبردویان پێویسته. هه‌ر بو یه‌لیژنه‌ی جوراوجور بو ئه‌م کاره دروست کراوه. یه‌کێک له‌وانه «لیژنه‌ی فێرکردن» ئه‌م لیژنه‌یه ورک‌شوپی فێرکردن بۆ ئه‌و که‌سانه‌ی وا به‌خو هێشتی خویان والینتره‌کان له کوکردنه‌وه‌ی ئیمزا و ناساندنی ئه‌م که‌مپه‌ینه به‌شداری ده‌که‌ن.

ناسینی یاساکان له سه‌ر ژنان و چوونیه‌تی ئیش کردن له گه‌ل هاوشاریه‌کان له کاتی رویشتن بۆ مالی خه‌لک و چوونیه‌تی که‌لک وه‌رگرتن له کوبونه‌وه‌ی ژنان و پیاوان بۆ باس کردنی که‌مپه‌ینه‌که له‌و ورک‌شوپانه دا فێر ئه‌کرێت.

هه‌موو ئه‌وانه‌ی وا یارمه‌تی ئه‌ده‌ن پێویسته به جوانی چوونیه‌تی ئیشی «روو به روو» فێر بن. والینتیره‌کان پێویست ناکات له سه‌ر کێشه‌ی حقوقی و یاسایی ژناندا په‌سپورو تایبه‌تمه‌ند بن به‌لکو له وورک‌شوپه‌کاندا ئه‌وه‌نده که پێویست بێت فێرئه کرێن.

 

سه‌وداو بواری چالاکی

چالاکیه‌کان بۆ که‌مپه‌ینه‌که ته‌نیا له شاری تاران نیه‌و ته‌واوی شاره چکوله‌کانیش ده‌توانن له‌م که‌مپه‌ینه‌دا به‌شداری بکه‌ن. گروپه چالاک گێره‌کان ده‌توانن بو فێربونی چونیه‌تی ئیش کردن بۆ که‌مپه‌ینه که له وورک‌شاپه‌کان له شاری تاران به‌شداری که‌ن پاش ئه‌وه ئیستی خویان له شاره چکوله‌کان ده‌ست پێ پکه‌ن. ئه‌گه‌ر ئه‌ندامانی چالاک گێر له شارستانه‌کان زور بن ده‌توانن داوای دانانی وورک‌شاپ له شاره‌که‌یان بکه‌ن هه‌روه‌ها کوکردنه‌وه‌ی ئیمزا ده‌توانی له لایه‌ن هاونیشتماینه‌کانه وه له ده‌ره‌وه‌ی ولات به پوست‌و هاتو و چوی مسافیرو هه‌روه‌ها ئینترنت به ئه‌نجام بگات.

 

تومار کردنی ئه زمونه کان بوئێسته و داهاتوو

به‌شێکی دیکه له ئیشی ئه‌م که‌مپه‌ینه تومار کردنی»به‌لگه نامه‌یی«documentation به‌و مانا که هه‌ر والینتریک له کاتی چالاکی بۆ کوکردنه وه‌ی ئیمزا و وتوویژله گه‌ل هاوشاریه‌کاندا ئه‌توانی چالاکیه‌ی خوی که ئازمونێکی دلڤه‌گه‌رو خوش‌و ناخوش‌و گرنگ له کاتی وتوویژله گه‌ل ژنانی جیاوازدایه له سه‌ر په‌ره کاغزێک بنوسن و کاتی گه‌راننه‌وه‌ی لیستی ئیمزاکان، ئه‌م نویسنانه‌یان به نیوی «ئازمونی بی‌هاوتا» له کاتی وورک‌شاپه‌کاندا باسی لێ بکه‌ن تا که‌سانی دیکه‌ش که لکی لێ وه‌رگرن.

 

ته مه نی ئمزا که ره کان

ژن و پیاو ئه‌وانهی وا به‌شداری له‌م که‌مپه‌ینه دائه‌که‌ن ئه‌شێ ته‌مه‌ینان 18 و 18 به‌ره‌و سه‌ر بێت. ئیمزاکان له فرم‌هاییکدا کو ئه‌کرێته‌وه و له لاپه‌ره‌ی که‌مپه‌ینه‌که‌دا پشتگیری و ساپورت کردنی که‌مپه‌ین به‌شداری کردن و ئیش له‌م که‌مپه‌ینه‌‌دا به راستی ئیشێکی والنتیره. والنتیره‌کان ئه‌توانن به پێشکه‌ش کردنی 5000 تمه‌ن (ته‌قریبه‌ن 6 دولار) ببنه ئه‌ندامی ئه‌م که‌مپه‌ینه. چونکه که که‌مپه‌ینه‌که به یارمه‌تی والینتره‌کان ئه‌تواننی سه‌رکه‌وێت. ئێمه ژنان له ژیانماناو به موشکله‌ی ئابوری هیچ خه‌زانه‌ییکی دیکه‌مان نیه. به‌لام به سه‌رپیی خومانه‌وه ویستاوین و ئه‌م پروژه گه‌وره به‌رێوه ده‌به‌ین تا به ئامانجی بگه‌ینین.

 

ئادرسی مالپه‌ری ئه‌م که‌مپه‌ینه :

تغيير برای برابری: http://www.change4equality.org

گورين ئه‌را يه‌كسانی: kforequality.wordpress.com

 

ئه‌وانه‌ی که ئه‌یانه‌وێت له‌م که‌مپه‌ینه‌دا به ئيمه به‌شداری بگرن:

تغيير برای برابری: forequality@gmail.com

گورين ئه‌را يه‌كسانی: Kforequality@gmail.com

كمپين، خانواده برابر

اکتبر 11, 2008

» گورين ئه‌را يه‌كسانی ـ  بهاره علوی ـ 20 مهر 1387

 

وارد کمپین که می‌شی، به مرور بیش‌تر و بیش‌تر تحت تأثیرش قرار می‌گیری. وارد بحث می‌شی، از اعتقاد به برابری حرف می‌زنی و می‌شنوی. پای صحبت خیلی مخالف‌ها هم باید بشینی. باید صبور باشی. دلیل‌های مخالفت به فکرت می‌ندازن که با استدلال و منطق بیش‌تری باهاشون رو به رو بشی.

کمپین این اعتقادات و تفکرات رو بهش جهت می‌ده.جای این‌که فقط بحث کنی، دنبال امضا گرفتنم هستی. که اگه بحثت نتیجه داد و موفق شدی، بتونی با یه امضا به ترویج قانونی کردن برابری زن و مرد، کمک کنی.

همه‌ی این بحث‌ها و صحبت‌ها کمک می‌کنه بیش‌تر فضای عمومی جامعه رو درک کنی. وقتی که توی جمع خودت و دوستات هستی و همه هم با هم موافقین و به قوانین تبعیض آمیز معترض، نمی‌دونی که کمی اون طرف‌تر، توی همین خیابون‌ها کسایی هستن که قضیه براشون به همین سادگی نیست. می‌بینی چیزی که فکر می‌کردی این‌قدر واضح و روشنه، برای بعضی‌ها مثال می‌خواد.

کمپین باعث می‌شه از اون حلقه‌ی تنگ روشنفکرا و هم عقیده‌های خودت بیرون بیای. بری توی کنج زن‌ها و مردهایی که باهات مخالفن. کسایی که یا با تبعبض آمیز بودن قوانین موافقن یا این‌که در نهایت استیصال و درماندگی، پذیرفتن. با این‌ها که آشنا می‌شی، تفکر عامه‌تری از مردم رو می‌بینی. با حقیقت دیگه‌ای از جامعه آشنا می‌شی. واقع بین‌تر می‌شی.

کمپین بهت صبوری، واقع بینی و پایداری روی خواسته‌هات رو می‌ده. روزها و هفته‌های اول معمولاً هنوز داغی! تند تند امضا می‌گیری. مامان و بابا و خاله و عمه و… به مرور می‌بینی که همه‌ی مردم، این‌ها نیستن. بعدها گاهی برای یک امضا، باید چند ساعت بحث کنی. بحثی که اصلاً خسته کننده نیست. هر چند حرف‌ها تکرار بشن، با هر آدم جدیدی، می‌دونی که داری با ذهن جدیدی رو به رو می‌شی. همین انگار هر بار کار نویی می‌کنی. بعد تک تک که این امضاها جمع می‌شن برات مثل یه شیء ارزشمند، پربها می‌شه.

امضاها برات معنی دارن. هر کدوم نشونه‌ی یه انسان جدیده. یه موافق دیگه. اون ‌وقت امضاهات رو دونه دونه جع می‌کنی، با اشتیاق می‌شمری و هی از یه میلیون کم می‌کنی تا ببینی چقدر مونده. بعد یک‌دفعه یادت می‌یاد که توی جمع کردن این یه میلیون امضا، تنها نیستی. خوشحال می‌شی. و یک‌باره این عدد برات خیلی کوچیک می‌شه.

کمپین دیدت رو عوض می‌کنه. اول آدم‌ها رو به شکل امضاهای متحرک می‌بینی، کم کم امضاها رو به شکل آدم‌های زنده. کمپین برات مثل یه چیز دوست داشتنی می‌شه. مثل یه جایی که بهت فرصت می‌ده از عقایدت صحبت کنی و بقیه رو هم تشویق کنی به همراهی با هم. جایی که بهت یاد می‌ده که برای رسیدن به خواسته‌هات باید صبر داشتی باشی و نیرو. مثل جایی که بعد از هر ناامیدی، در آغوشت بگیره، دلداریت بده و تواناتر بفرستت برای رویارویی دوباره.

یک جایی مثل خانه. یک چیزی مثل خانواده.

وارد کمپین که بشی دیگه هیچ وقت تنها نیستی. کمپین مثل یه خانواده‌ی بزرگه. خانواده‌ای که همه توش برابر هستن.